یک پیاده رو تقریبا خلوت

یک مرد ، یک زن ، یک زوج خوشبختیشان پای خودشان !

یک مرد ، یک مرد ، یک شراکت سود و ضرررش پای خودشان !

یک زن ، یک زن ، یک رفاقت معرفت و اعتمادشان پای خودشان !

و انتهای پیاده رو

یک من ، یک تنهایی ، یک رنج آخر و عاقبتش پای تو !

لحظه هایم نازنیند ، وقتی حضور نازنین تو را دارم !

چگونه دم از تنهایی توانم زد

وقتی که لحظه لحظه ی عمرم آکنده از عطر حضور توست ؟

نه ! من تنها نیستم !

این تنهایی من است که تنهاست !

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﮐﻮﭼﮏ !

ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﺣﺮﻓﺖ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ

ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ می دﻫﺪ

خوبه که بدونی

اون ستاره اى که از همه پرنور تره فقط مال تو نیست!

به همه چشمک می زنه !

دیوانگی های دلم را به دل نگیر !

دست خودش نیست

طفلک باور کرده بود دروغ دوست داشتنت را

این روزهــــــــــــــا

حس می کنم جایی را تنگ کرده ام!

جایـــــی در قلــــــــب تــــو برای آمدن دیـــــــگری

حرف می زنی اما تلخ !

محبت می کنی ولی سرد !

چه اجباری است دوست داشتن من ؟

روی کارت برایش نوشتم به امید فردای بهتر

دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده

 تازه فهمیدم آن روز الف فردا را یادم رفته بود

میگفتند: سختی ها نمک زندگــــــی است امّا چرا کسی نفهمید "نمــــــک" برای من که خاطراتم زخمی است شور نیست مزه "درد" میدهد….

سیگار چه زیبا کام میدهد…
او تا صبح پیراهن سفیدش را برایم میسوزاند
و من از لبانش بوسه ها میگیرم
چه لذتی میبرم از این همخوابی
او از جان مایه میگذارد
و من از عمر

کاش پشت پاکت سیگار
به جای تصویر ریه ای بعد از کشیدن سیگار
تصویر اعصاب های خراب
قبل از کشیدن سیگار را می گذاشتند…!

هوس سیگار کشیدن روی پشت بام
چند وقتیه به جونم افتاده
دلم میخواد به آسمون نزدیکتر بشم
دودش که اذیتت نمیکنه خدا…!

عکس دل و جیگر سیاه میزنن رو پاکت سیگار که به خیال خودشون ما رو ترک بدن …
مَشتی ما اگه دل و جیگرمون نسوخته بود که سمت سیگار نمیرفتیم …

مرد بغض نمیکند…
مرد گریه نمیکند…
مرد نمی شِکند…
فقط سیگاری روشن میکند و آرام و بی صدا لابلای دود و شعر میمیرد…

هنوز هم مرا به جان تو قسم میدهند
میبینی
تنها من نیستم که رفتنت را باور نمیکنم . . .

چه لحظه درد آوریه
اون لحظه که میپرسه : خوبی ؟
بغض تو گلوت میپیچه
۵ خط تایپ میکنی ، ولی به جای ارسال
همه رو پاک می کنی و می نویسی :
خوبم مرسی تو خوبی ؟

خسته ام از تکرار شنیدن
“مواظب خودت باش”
تو اگر نگران حال من بودی که نمی رفتی…!

نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی …!

فقط یک پیک از شراب لبانت خوردم
چند ساله بودند این لبانت ؟
عمری گذشت
و هنوز وقتی به تو فکر می کنم
تلو تلو می خورم…..!

 تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !

لعنت به خیابان هایی که فروختن “مواد” درآن آزاد است اماگرفتن “دستان” کسی که دوستش داری درآن جرم است!!!

چایـــت را ” تلـــــــخ ” بخور …….!
” شــــیرین ” هـم اسطـوره ایســت که میخواست با دو نفـــــر باشد ……!

از تراکم ابرها می ترسم
می روی
چتری برایم بگذار
تنها
زیر شلاق باران می ترسم

معجزه ای دیگر بیاور
اینجا …
موسی هم مار در آستین پرورش میدهد!

درد دارد…
وقتی با نسیمی برود…
کسی که به خاطرش به طوفان زده ای…